کوه چون سنگ بود تنها شد یا چون تنها بود سنگ شد؟ من که نه سنگ بودم نه کوه من چرا تنها شدم؟

مُعلقَ م،  دُرست در جایی که میخواستم

تو را ببوسَ م

وَ  صُبح شد !

زن باید وقتى آقاش میگه لباسامو اتو کن…
بگه：
شلوار لى که اتو نمیخواد
پایین پیرهنتم که میره تو شلوار
آستینو هم که میدی بالا
جلوشم که صافه
یقت هم که بازه
پشتشم الان لم میدی رو صندلی ماشین صاف میشه !
بقیه هرچى مونده بده اتو کنم سایه سرم !!!

خیاط خوبی ست خدا

اما دل مرا

به عمد یا سهو ، نمی دانم!!…

شاید بی هوا

تنگ به سینه ام کوک زد …

درخت با جنگل سخن می‌گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن می‌گویم …

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته‌ام…

با لبانت برای همه لب ها سخن گفته‌ام

و دست‌هایت با دستان من آشناست.

الان شش ترمه درس خوندم چهار ترم مشروط شدم ؛ کدام گزینه نزدیک به من است ؟
مخروج !
مجبور !
مشمول !
همه موارد به ترتیب حروف الفبا !

هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شده ام !

ترس من از گم شدن نیست ..

ترسم از گرفتن دستی ست

که بی بهانه رهایم کند !

کاش خدا سه چیز را نمی آفرید غرور،دروغ،عشق
تا هیچ گاه کسی از سر غرور به دروغ دم از عشق نزند

قدگل..قدخدا..قدتموم عاشقا..قدشب..قددعا..قددلای باصفا..قدمن..قدخودت..قدتموم لحضه ها.دوست دارم بی ادعا

حالا میفهمم که چرا اتاقک آغوشت سرد سرد بود….

گرمای افکارت در رویا

تن او را گرم میکرد…!

ﺍﻣﺎ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﻮﺩ.
ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﯾﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ ﺑﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ.
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯿﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺯﻭﺩﺑﺎﻭﺭ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ.
ﺣﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﯿﺪ!!!

خُدایا…

مَن میدانَم

تُو هـَــــم میدانــی کـه شُدَنـی نیست…

حَتـی اَگر مُعجِزه کُنـــی باز هَم…

او یِک آرِزوی ِمَحال اَست …

مثل این که این دل آدم بشو نیست

با لبخندت خر می شود

و با دوریت سگ

برای تو و خویش

چشمانی آرزو می کنم

که چراغ ها و نشانه ها را در ظلمات مان ببیند

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم
سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی

شبی که باید در عاشقی ثابت‌قدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جست و احیا گرفت و به نیایش پرداخت و کار خیر کرد و صالحات به جا آورد و به نیازمندان رسید و دانایی طلبید و به دانش‌آموزی پرداخت.

به بعضیام باید گفت شما خواهشا به فرزندان خود هیچی نیاموز. با آزمون و خطا پیش بره شانس آدم شدنش بیشتره.

“مهربانی”
مهمترین اصل “انسانیت”است
اگر کسی از من کمکی بخواهد
یعنی من هنوز روی زمین ارزش دارم !

نتیجه زندگی ، چیزهایی نیست که جمع میکنیم بلکه
قلبهایی است که جذب میکنیم

“مهربانی”
مهمترین اصل “انسانیت”است
اگر کسی از من کمکی بخواهد
یعنی من هنوز روی زمین ارزش دارم !

رمزها در رمضان است، خدا می داند

برتر از فهم و گمان است، خدا می داند

موسم بندگی چشم و زبان و گوش است

نه همین صوم دهان است خدا می داند

بار عام و، همه مهمان خداوند کریم

ماه آزادی جان است، خدا می داند . . .

بگو چه مخدری بود در بودنت ..؟!

که اینگونه نبودنت را درد میکشم…

آدمِ کور شیشه و الماس رو از هم تشخیص نمیده
اگه طرف مقابلت قدرت رو ندونست فکر نکن مشکل از توئه،
مطمئن باش اون کوره . . !

راز تشکر در خنده است

خنده با تشکر زیباست

تشکری که از سر دل نباشد ارزش ندارد

.___\??/__
.-o—-o-’- ‘

دربست مخلصتم

خدایا به من عشق بده تا شوهرم رو درک
کنم، صبر بده تا اون رو بپذیرم ، اما قدرت
نده که می زنم لهش میکنم

بگذارسرنوشت هر راهی را که میخواهد برود

راه ما جداست

ابرها هم هرچه میخواهند ببارند

چتر ما خداست

آدما وقتی تو را خشمگین می سازند که یا برات مهم اند و یا خودت را برای آن ها مهم می دانی . . .
من خیلی وقت است که خشمگین نمی شوم . . . !

دو چشمت طرحی از باغ بهشته، جدا از تو برام دنیاچه زشته

تو آنجا بی منو من بی تو اینجا، چه باید کرد کار سرنوشته…

بگو چه مخدری بود در بودنت ..؟!

که اینگونه نبودنت را درد میکشم…

رابیدرانات تاگور :

خدایا آنان که همه چیز دارند مگر تو را

به سخره می گیرند آنانی را که هیچ ندارند مگر تو را

صدای باران زیبا ترین ترانه ی  خداست

که طنینش زندگی را برای ما زیبا تر می کند

نکند فقط به گل آلوده ی کفش هایمان بیندیشیم !

منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار

تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار

ای کرم ابریشم

درون پیله ات آسوده بخواب

رویای پروانه شدن

دیگر زیبا نیست

در آنسوی پیله ها

پروانه ها در آتش شمع می میرند .

عکس های قدیمی ام

رقبایم شده اند

تصویر زنی که روزی

دوستش داشتی

گاهی باید بی رحم باشی
نه با دوست
نه با دشمن
بلکه با خودت…
بزرگت میکند
آن سیلی که خودت به خودت میزنی..!!!

به درجه‌ای از تنهایی رسیدم که
با چوب تو خیابون دنبال دختر پسرایی که با همن میفتم